☺☻♥♦♣♠•◘○این وبلاگ برای غافلگیر کردن بهترین دوستمه کسایی که وبلاگ دارن میدونن چقد نظر امید بخشه پس نزر یا نذر یا نضر بدید لدفن (عاشقانه های میس اس)
عاشق سادگی هستم؛ ساده پوشیدن، ساده خوردن، ساده مهمانی دادن، ساده آرایش کردن و ... . سادگی الزاما مساوی ارزانتر بودن نیست. آدم میتونه پورشه سوار شه و ساده باشه، اما پراید سوار شه و تجملاتی! میشه ساده باشی و ست لباست چند میلیونی، یا متکلف باشی و کل کفش و لباسی که پوشیدی، پنجاه هزار تومن هم نشه. نمیدونم متضاد سادگی چی میشه؟ تجمل یا تکلف. (تکلف یعنی خود را به زحمت انداختن) منظور من از سادگی تکلف نداشتن هست. این که خودت باشی، تو پوست خودت راحت باشی و برای بهتر بنظر رسیدن (چه از نظر خودت، چه دیگران) خودت رو به زحمت و مشقت نندازی. هر چند که تجمل* معمولا به تکلف منجر میشه. ساده زیباست! الزاما چیزی که تجملاتی یا گرونتر هست، زیباتر نیست. در زیبایی، اجزا خیلی مهم نیستن، نحوهی تعامل و ترکیب اجزاست که باعث زیبایی میشه. یه مثال ساده بزنم:گلستان و مرزباننامه. نمونهای از نثر هر دو رو در مدرسه داشتیم؛ گلستان نثری ساده و روون داره و مرزباننامه، پره از لغات مهجور(کمکاربرد) عربی و فارسی، صنایع ادبی خفن و ... . برای فهمیدن یه خط مرزباننامه، باید کلی لغت بلد باشی و از صنایع ادبی مختلف سردربیاری اما بسیاری از حکایتهای گلستان رو بچههای دبستان هم متوجه میشن. خلاصه یکی ساده و اون یکی متکلف! اما نتیجهی کار کدومشون قشنگتر و زیباتره؟ گلستان یا مرزباننامه؟ خیلی خوبه که آدم از ظاهر ساده، به باطن ساده هم برسه؛ ساده نگاه کردن به زندگی، ساده فکر کردن و در کل ساده زیستن. الان بنظرم رسید ساده و آسوده از نظر لغت، ریشه مشترک دارن! سادگی آسودگی میاره. * البته تجمل هم شاید با توجه به عادت مصرف، درآمد، طبقهی اجتماعی و ... یه امر نسبی باشه. برای یه نفر صرف مبله بودن منزل، تجمل حساب شه و برای دیگری، یه امر عادی و روزمره. به نظرم معیار تجمل هم، راحت بودن خودت هست. البته یه عرف اجتماعی و درک عمومی هم داریم دیگه.
نظرات شما عزیزان:
منتظرتم
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |